حتي آنهايي كه مسلمان نبودند هم از طرح استقبال كردند.
بعد آمدند و تجربه يك روز با حجابشان را در كمپين اعلام كردند.
چندتايي از آن را ما اينجا جمع كرديم براي مطالعه
واقعا برخي از خاطرات خواندني است.
|
موضوع: "زنانه"در روز جهانی حجاب و پس از اعلام کمپین حجاب که از زنان درخواست کرده بود یک روز را محجبه سپری کنند، زنان بسیاری از این طرح استقبال و در آن شرکت کردند.
حتي آنهايي كه مسلمان نبودند هم از طرح استقبال كردند. بعد آمدند و تجربه يك روز با حجابشان را در كمپين اعلام كردند. چندتايي از آن را ما اينجا جمع كرديم براي مطالعه واقعا برخي از خاطرات خواندني است. برای دومین سال متوالی، روز جهانی حجاب در اول فوریه/۱۲ بهمن ماه گرامی داشته میشود. قبل نوشت: پست يادش بخير اون روزها را حتما ببينيد بعد نوشت: آقاي همسر كابينت ساز هستند و اين روزها هم مي دانيد مد شده همه ملت دوست دارند كابينت هاي ام دي اف داشته باشند رفته بودند منزل يكي از مشتريان براي اندازه گيري آمده بودند عصباني… كاردش مي زدي خونش بيرون نمي آمد چاي كه آوردم نخورد اول بلند شد وضو گرفت و نمازش را خواند بعد گفت يك ليوان آب سرد بده فهميدم از آن شبهايي است كه نبايد كار بهش داشت كه يكهو گر مي گيرد و همه چيز را مي سوزاند بعد از شام ميوه كه آوردم ديگر كمي آرام شده بود يك دفعه خودش شروع كرد: «نمي دانم مردم چي فكر مي كنند بعضيها اصلا غيرت ندارند! رفته بودم اندازه كابيت يكي از مشتريان را بگيرم روي يخچالشان را كلي عكس چسپانده بودند همه اش هم شخصي و بدون حجاب دو روز است خانم و آقا مرتب زنگ مي زنند كه چرا نمي آيي اندازه كابينت ها بگيري و زودتر كار را شروع كني حالا كه رفته ام حتي عكس ها را بر نداشته اند نمي گويند كابيت ساز مرد نامحرم است زن خانه با چادر آمده جلوي من اما عكس برهنه اش را چسپانده روي يخچال يكي دو تا هم كه نبود كل يخچال سايد باي سايد را پر كرده بودند مي ديدم كه خانم چقدر سرخ و سفيد مي شود وقتي نزديك يخچال مي شوم خب خانم عكسها را برمي داشتي مثلا دو روز است منتظري بيايم براي اندازه گيري و فكرت نرسيده كه اين عكسها نبايد اينجا د رمعرض ديد باشد» كمي بعد ادامه داد «اصلا آشپزخانه اپن و يخچالي كه از آخر پذيرايي هم ديده مي شود مگر آلبوم عكس است كه اين همه عكس به آن چسپانده بودند» چند لحظه بعد به حالت سوالي گفت: «يعني هر بار كه مهمان برايشان مي آيد عكسها را بر مي دارند يا هر بار خانم همين طور سرخ و سفيد مي شود» …. آن شب خدا را براي سه چيز دعا كردم اول شكر كردم بخاطر همسر نجيبي كه قسمت من كرده دوم هم شكر كرد بخاطر اينكه هيچ وقت به خودم اجازه ندادم هيچ كدام از عكسهاي بدون حجابم را در معرض ديد بگذارم سوم دعا كردم براي همه مردان كه غيرتشان بيشتر شود و زنان كه حيايشان بيشتر شود. هميشه روزهاي منتهي به آخر سال، تهران شلوغ مي شود
مترو و اتوبوس و بي ارتي جاي سوزن انداختن نيست
در اين بين خيلي ها رعايت نمي كنند و به قول آقاي همسر فرهنگ استفاده از وسايل نقليه عمومي را ندارد
خيلي از خانمها را ديده ام كه بخاطر تنگي جا به ديگران بد و بيراه مي گويند و فحش مي دهند در حالي آنها هم مقصر نيستند
حتي شنيدهام حرفهايي مي زنند كه يك زن خجالت مي كشد از شنيدنش چه برسد به زبان آوردنش
فحش دادن و ناسزا گفتن كه اين روزها اينقدر زياد شده يك ناهنجار است كه اين روزها به يك هنجار بدل شده
ديده ام برخي از نوجوانان مخصوصا پسرهاي نوجوان مثل نقل و نبات فحش مي دهند حتي به دوستانشان
يك جورهايي انگار به دايره لغات آدمها با يك سرهنگ فحش تزريق شده است از وقتي امير علي به دنيا آمده و بزرگتر شده مي بينم كه چقدر به من اعتماد دارد و به وجود من دلگرم است طفلك كوچكم فكر مي كند من حلال همه مشكلاتش هستم فكر مي كند من مغز متفكر جهان هستم و جواب همه سوالات را مي دانم
وقتي پيش من است همه دردهايش را فراموش مي كند يادم است يكبار سپرده بودمش به ماماني (مادر خودم) و رفته بودم دنبال كاري در اين مدت شيطنت آقا گل كرده بود و دستش را چسپانده بود به بخاري و هاي هاي گريه اصلا آرام نمي شد طوري كه ماماني مجبور شده بود تماس بگيرد كه زودتر خودت را برسان كه بچه تلف شد از در كه وارد شدم همين كه مرا ديد انگار نه انگار كه دستش اوف شده و مي سوزد چنان محكم گردنم را گرفته بود كه عهد كردم هر كجا رفتم با خودم ببرمش.
گاهي فكر مي كنم اگر همه اعتمادي كه امير علي به من دارد من به خدايم داشتم كه البته از مادر هم بهم مهربان تر است چه مي شد
کاش در زندگی، کمی، فقط کمی بیشتر از این به خدایمان اعتماد داشتيم.
یادمان باشد… اگر ما مادر هستيم مهربان… خدايي داريم كه مهرباني اش بي انتهاست |