ضرورت وجود كنتراست زنانه!
اخیرا فکری ام که این روزا ثابت کردن زن بودنمون داره سخت میشه و این سختی مثل بالا رفتن از یه کوه هر لحظه داره اوج می گیره. اینکه بتونی ثابت کنی با تمام جدیت و خشک بودنت تو محیط بیرون و بین هزار و یک مرد مختلف و البته نامحرم، می تونی تو خونه بخندی و شاد باشی و مثل بقیه از شیطنت بی بهره نباشی سخت شده؛ اینکه بتونی ثابت کنی علی رغم ظاهر بسته و مشکی بیرونت استفاده از رنگای بهاری برات ضروریه چون یه زنی و خب وقتی بیرون با افتخار مشکی می پوشی با همون افتخار تو خونه قرمز و سفید و زرد و سبز و آبی و بنفش و…. هزار و یک رنگ دیگه برات جذاب تر و دوس داشتنی تره واقعا سخت شده؛ اینکه بتونی ثابت کنی پشت تمام کتابایی که خوندی و قصه هایی که ازشون لذت بردی این زنانگیت بوده که همیشه بهت چشمک می زده و بهت می گفته تو برای زن بودن نیاز داری به دونستن، چون زن بودن اتفاقیه که برا هرکسی نمی افته و تو باید بفهمی کی هستی تا بتونی بهتر زنانگی کنی واقعا واقعا سخت شده؛ و کلی چیزای دیگه همینطور داره سخت می شه!
چرا؟ چون خیلیا نمی تونن تصور کنن یه زن تمام وجودش به تضادیه که می تونه بین خونه و جامعه داشته باشه، یه کنتراست شگفت انگیز و واقعا شاعرانه؛ و وقتی عمق جذابیت این کنتراست درک نشد، یعنی خود زنا و البته مردا این شگفتی بزرگ رو فراموش کردن اونوقته که زنا همه جا یه شکل میشن و حتی این کنتراستو به هم می زنن؛ اونوقته که زن تو خونه مشکی میشه و بیرون رنگی، یا بیرون رنگی می شه و تو خونه کم رنگ و همینطور به هم می ریزه خیلی چیزا رو.
شاید خیلیا نگن ولی من فکر می کنم تغییر ذائقه مردا و اینکه فکر می کنن یه زن باید براشون همیشه جذابیت داشته باشه، حتی زمانی که جذابیت معنی نداره و نسبتی برای وجود این جذابیت برقرار نشده، علت از بین رفتن این کنتراست رنگی زناس! علت رنگی شدن بیرون از خونه و کمرنگ شدن درون خونه است و خب زن که جلب توجه و محبت رو دوس داره با غریزه و شاخکای شگفت انگیزش این تغییر علاقه مردا رو فهمیده و مدام سعی میکنه تو جاهایی که نباید زیبایی، زنانگی، خنده ها شادی ها و تمام وجودش رو به نمایش بگذاره.
واقعیت تلخیه…
نوشته سحر دانشور
سلام . نکته به جا و تفکر بر انگیزیه. ممنون از درج این مطلب.