و امّا جناب شیخ در نفس شفاء، دو وجه برای انصراف متخیّله از افعال خاصّ آن پیشنهاد می کند. از جمله می فرماید: می توان متخیّله را با مشغول کردن نفس به ادراکات حواسّ ظاهری از افعال خاصّ خود منصرف کرد زیرا تا وقتی که شخص به ادراکات حواسّ ظاهری مشغول بوده و حسّ مشترک مستمرّ در حال ادراک باشد، شخص در موطن متخیّله فرصت آن نمی کند که با قوّه ی متخیّله در اشکال و صُوَر، دوخت و دوزهای غیر واقعی و دعابات غیر حقیقی داشته باشد. به همین خاطر هر چقدر شخص از ادراکات ظاهری خالی باشد به همان مقدار قدرتش بر تخیّل نمودن و ترکیب کردن و تفصیل دادن صور افزوده می شود. لذا در نماز می بینیم که چون سعی می کنیم خود را از ادراکات ظاهری دور بداریم و هر چه را نبینیم و هر چه را نشنویم و هر چه را لمس نکنیم، سریع خیال و متخیّله به میدان آمده و شروع به صورتگری و ترکیب و تفصیل صُوَر مدرَکه ی قبلی می کنند که اگر اصل رصین و حکم حکیم توحید صمدی قرآنی در شخص پیاده شده باشد هیچ یک از این خواطر و صور مدرَکه نمی توانند نفس را از توجّه تامّ به حقیقت لایتناهیّه ی سرمدیّه باز دارند، چرا که صورت هر شیئی هر چه که باشد باز شأنی از شئون آن حقیقت ازلی و مَظهری از مظاهر آن حقیقت ابدی است و بیرون از دایره ی سلطنت او نیست، به تعبیر دیگر حق متعال واحدی است که وحدت او عین کثرت و کثرت او عین وحدت است و هیچ حقیقتی از حیطه ی عظمت وحدت او به در نیست و هیچ واحدی به پایه ی کثرت او نیست و همه ی کثرات وجودیّه روابط محضه ی آن وحدتند.
غرض اینکه یکی از راههای انصراف متخیّله از خاصّ افعالش، در ابتدای راه مشغول داشتن نفس به ادراکات ظاهری است. مثل اینکه فرموده اند هر گاه به قوّ ه ی شهوت خود صور ملذّه ای را به استمداد متخیّله تصوّر نموده و بدانها از حالت اعتدال خارج شده اید، سعی نمایید قوای ظاهری را به ادراکات ظاهری وادار نموده بدین اشتغال از تمحّض متخیّله در صور ملذّه ی شهوانیّه رهایی یابید. این عمل تا حدّ زیادی شما را از این حال خارج نموده و اعتدال رفته را باز می گرداند.
راه دوم حضور قلب در نماز و توجه
طرق انصراف متخیّله از خاصّ افعالش (تطهیر قوّه متخیّله)
دومین راهی که جناب شیخ رئیس در نفس شفا برای انصراف از دعابات متخیّله پیشنهاد می کنند این است که می فرماید: همچنین اگر نفس را با تفکّر و تأمّل در اشیاء مشغول بداریم خواهیم توانست متخیّله را از بازیگریهایش باز بداریم. و این معنای قول حکما است که می فرمایند: نفس را اگر مشغول نکنی او تو را مشغول می کند و بهترین راه مشغول کردن نفس، تحصیل علوم و معارف است. تا زمانی که فرد حقیقتاً مشغول درس خواندن و مباحثه کردن و کلاس رفتن و تحقیق نمودن است اصلاً فرصت پیدا نمی کند که در موطن خیال و متخیّله به صورتگری بی معنای اشیای جزئیه پرداخته و آنها را بی جهت در هم ادغام و یا از هم جدا کند. چه اینکه اگر شخص، شبانه روز خود را به ادراک متخیّله ی غیر ضروریه ی حواسّ ظاهری و حواسّ باطنی خیال و متخیّله و واهمه مشغول بدارد اصلاً توحّد تامّ برای ادراک کلیّات مُرسَله که غذای لاشریک عقل است پیدا نمی کند. پس نیل بدین لازم به ترک آن و ترک آن لازم به عزم و اراده ای راسخین است. یعنی اگر می خواهیم حقیقتاً سفری در کلیّات مرسل و مجرّدات عالم داشته باشیم باید خلوتی گزیده و تصمیم بگیریم ادراک مدرَکات ظاهری و باطنی مادون عقلی را به ضرورت رسانده و اشیاء را جز به نظر عقل ننگریم و جز به نظر عقل، تخیّل و توهّم ننماییم، یعنی اگر نگاه به موری هم می کنیم برای رسیدن به حقایق نوری مُنطُوی در آن نگاه کنیم و اگر صورت ملذّه ای را تخیّل نموده در اسرار و حقایق موجود در آن غور نموده و از صورت به معنی تعالی یابیم.
پس دانستیم که جناب شیخ دو راه برای انصراف قوّه ی متخیّله از فعل خود پیشنهاد نموده اند:
اوّل آن که حواسّ ظاهر را به مدرَکات مخصوص شان مشغول بداریم و دوم آن که با تفکّر و تعقّل نمودن در اشیاء، متخیّله را از ترکیب و تفصیل دادن بی معنی در صور محفوظه باز بداریم.
منبع،شرح مراتب طهارت استاد داود صمدی آملی