حتي آنهايي كه مسلمان نبودند هم از طرح استقبال كردند.
بعد آمدند و تجربه يك روز با حجابشان را در كمپين اعلام كردند.
چندتايي از آن را ما اينجا جمع كرديم براي مطالعه
واقعا برخي از خاطرات خواندني است.
|
موضوع: "عفاف و حجاب"در روز جهانی حجاب و پس از اعلام کمپین حجاب که از زنان درخواست کرده بود یک روز را محجبه سپری کنند، زنان بسیاری از این طرح استقبال و در آن شرکت کردند.
حتي آنهايي كه مسلمان نبودند هم از طرح استقبال كردند. بعد آمدند و تجربه يك روز با حجابشان را در كمپين اعلام كردند. چندتايي از آن را ما اينجا جمع كرديم براي مطالعه واقعا برخي از خاطرات خواندني است. برای دومین سال متوالی، روز جهانی حجاب در اول فوریه/۱۲ بهمن ماه گرامی داشته میشود. بی حجاب :فکر میکنم حجاب لباس قدیمی که با پیشرفتهای امروز جهان همخوانی ندارد؟؟؟
باحجاب :این حرف پایه ی محکم و مستدلی ندارد. پیشرفتهای علمی و صنعتی و هنری چه ارتباطی به برهنگی دارد؟
آیا پیشرفتها حاصل بی حجابی اند؟
اگر چنین رابطه ای میان پیشرفت جوامع و بی حجابی وجود دارد آیا رفته رفته با پیشرفتهای بیشتر زنان باید برهنه و برهنه تر شوند؟؟
بی حجاب :می دانی ،آخر حجاب دست و پای ما رو میگیرد و نمیگذارد راحت و آزاد باشیم…
با حجاب :این فقط یک تصور است .من خودم همیشه از حجاب کامل برخوردار بودم و هستم . هیچ مشکلی هم برایم ایجاد نشده .برعکس چون حجاب ،همه ی بدنم را میپوشاند برایم این امکان فراهم می شود که با آرامش کاملتر حرکت کنم زیرا دیگرچشمانی مرا نمی پایند . نکته ی دیگر این که اگر لباس و حجاب مانع کار و زندگی و دست و پاگیر بدانیم پس چگونه است که مثلا سربازان با لباسی که همه ی بدنشان را میپوشاند و کلاه آهنی سنگینی بر سر میگذارد. با کفشهای نسبتا سنگین سلاحی را هم که چندان سبک نیست بر دوش میگیرند و به سرعت از خاکریزها و موانع دیگر میگذرند و این لباسها مانع حرکت و کندی کارشان نمیشود؟!..
بی حجاب :نگاه کن !ببین الان در همین جا چه قدر دخترها و خانمهای بی حجاب زیادند!
با حجاب :اولا !هرکس مسوول کار خویش است . مسوول کارهای دیگران نیست. ثانیا اگر کسانی در گناه یک نفر بااو شریک باشند سودی برای او نخواهد داشت . چون کثرت عذاب شوندگان در جهنم از شدت عذاب او چیزی نمیکاهد.
منبع: وبلاگ در پرتو حيا دو سال قبل بود تقریباً؛ نشسته بودم در صندلی عقب تاکسی پشت سر راننده. هر چه خودم را می چسباندم به در و جا به جا می شدم، فایده نداشت. مشخص بود که از سر عمد است نه تنگی جا. برای اولین بار تصمیم گرفتم تا آخر مسیر این بیمار را تحمل نکنم. عزمم را جزم کردم و یکهو صدای خودم را شنیدم که گفت: “آقای راننده بی زحمت نگه دارین این آقا شعور نشستن تو تاکسی رو ندارن می خوان پیاده بشن.” راننده مانده بود چه کار کند، باقی مسافرها هم صدایشان درنمی آمد. خودم هم که از درون داشتم می لرزیدم. صدای قلبم را می شنیدم حتی. یکهو مردک با کمال پررویی برگشت گفت: “مگه من چی کار کردم؟"، گفتم: “نگید چی کار کردین، بگید چه غلطی کردید. آقا نگه دار پیاده میشن.” راننده نگه داشت و مردک پیاده شد.
این اولین باری بود که در برابر این حرکات زشت سکوت نکرده بودم و تا آخر مسیر حرص نخورده بودم و همش در دلم دعا دعا نکرده بودم که زودتر برسیم و از شر این آدم راحت شوم. بعدش هم تا خانه گریه نکرده بودم و دست هایم نلرزیده بود. هم خودم را خلاص کرده بودم و هم مطمئنم که دفعه بعد اگر بخواهد همچین بلایی سر خانم دیگری دربیاورد، کمی تردید می کند و می ترسد که مبادا دوباره آبرویش برود.
نوشته شيما علي آبادي خیلی سال پیش سرِ ظهر، روبروی دانشگاه منتظر تاکسی بودم و در حالی که کلی عجله داشتم با کمترین تاکسی ممکن مواجه می شدم؛ تو حیص و بیص و استرس نیومدن تاکسی بیشتر از ۶ تا از آقایان محترم دانشجو که از بچه های فعال دانشگاه بودن و فریادهای حقوق بشر و حقوق زن و دموکراسی خواهی و آزادی طلبیشون همواره گوش همه رو کر می کرد به منتظرین تاکسی پیوستن.
چند دقیقه از آمدن حضرات می گذشت که اولین تاکسی خالی جلوی پای ما ترمز زد و ۴ تا از آقایون مدعی بدون اینکه ببینن و یا بخوان بیینن که یه خانوم کلی قبل تر از اونا اینجا ایستاده بود و خب این حرکتشون موجب پایمال شدن حقش می شه خودشون رو چپوندن تو تاکسی و اصلا به روی خودشون هم نیاوردن. بعد از یه مدت یه تاکسی دیگه که فقط یه مسافر خانوم داشت ترمز زد و دوباره آقایون حمله بردن سمت در که اینبار راننده تاکسی بلند رو بهشون گفت: خانوم سوار شه، خانوم سوار شه؛ این بود که یکی از اونا با کلی غرولند پیاده شد و بقیشون شروع کردن به فریاد زدن که کاش ما هم خانوم بودیم و…!
توی تاکسی هم تا تونستن مثلا اعتراض کردن و من به کلی دلیل موجه صلاح ندیدم حتی بهشون بگم من کلی زودتر از شما منتظر تاکسی بودم؛ وسط اعتراضاشون راننده تاکسی با آرامش گفت: من برا تاکسیم قانون و قاعده دارم و هیچ وقت اجازه نمی دم یه خانوم تک و تنها بشینه وسط چهارتا مرد توی ماشین. اگر شما و همه دوستاتون سوار می شدین این خانوم مسافر، وسط ما مردا تنها می شد و خب من مطمئنم این وضعیت تو مسیر براش آزار دهندس، اینه که گفتم اون خانوم( یعنی من) سوار بشه.
هیچ وقت چشمای گردم از شنیدن این حرف و سکوت عجیب اون آقایون از ذهنم پاک نمیشه و همیشه با خودم فکر می کنم چقدر لذت بخشه زندگی تو دنیایی که بدی ها توش پر از سروصدان ولی سکوت و آرامش و تنهایی خوبی ها هیچ وقت نمی ذاره اون همه سروصدا غالب بشه! اون آقای راننده قطعا باید درک عجیبی از محیطش داشته باشه.
نوشته: سحر دانشور |